عکس امام /خاطرات کتاب فروشی(1)
داشتم در مغازه را می بستم که یهویی یکی جلویم را گرفت و گفت: آقا من خیلی وقته می خواستم یه انتقادی رو به شما بگم!
به صورتش که نگاه کردم اصلا طرف را نشنتاختم.
گفتم: بفرمایید در خدمتم!
گفت: چرا تو این کتابایی که می ذارید پشت ویترین هیچ وقت عکس امام خمینی نیست؟!
آشکارا جا خوردم! بعد از کمی مکث گفتم: خب بوده کتابی که در مورد امام خمینی یا اصلا تالیف خود ایشون بوده گذاشتیم پشت ویترین ولی حالا عکس امام نداشته که چیز مهمی نیست!
ادامه دادم: بعدشم این همه کتاب پشت شیشه خیلیاش جهت گیری انقلابی داره.
قانع نشد و گفت: نه باید از اون کتابها هم بیارین و باز حرف خودشو می زد که چرا مثلا این کتاب که عکس اقای بهجت داره گذاشتین ولی....
به کتابهای توی ویترین اشاره کردم و گفتم حاج آقا: خب الان این کتاب که خاطرات سردار سلیمانیه. عکس حاج قاسم هم که یار امامه رو جلدشه. این کتاب نامیرا رو هم که رهبری معرفی کرده و این کتاب دختر شینا هم که درباره انقلاب و دفاع مقدسه.
حرفم تماش شد ولی مشخص بود که قانع نشده و دوباره حرف های خودش را ادامه داد!
من هم وقتی دیدم اوضاع به این منواله با خودم گفتم تا این بنده ی خدا نرفته جایی و ما رو انجمن حجتیه ای! و ضد امام خمینی معرفی نکرده باید کوتاه بیام و قانعش کنم به ناچار گفتم چشم حاج اقا فرمایش شما درسته! راستش هفته آینده قراره یک کارتن کتاب واسم برسه که همه ش عکس امام خمینی داره. همه رو می ذارم پشت ویترین!!!
پی نوشت:
وقتی این ماجرا را برای یکی از رفقا تعریف کردم داستان زیر را در تلگرام برایم فرستاد.
700 سال پیش در اصفهان مسجدی می ساختند. کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری های پایانی بودند.پیرزنی از آنجا رد می شد . ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است!
کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد: ساکت!
چوب بیاورید. کارگر بیاورید. چوب را به مناره تکیه دهید. حالا همه با هم. فشار دهید. فشااااااااااار!!! و مرتب از پیرزن می پرسید مادر درست شد؟
بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و دعا کنان دور شد.
کارگران گفتند مگر می شود مناره را با فشار صاف کرد ؟
معمار گفت: نه! ولی می توان جلوی شایعه را گرفت!
اگر پیرزن می رفت و به اشتباه به مردم می گفت مناره کج است و شایعه کج بودن مناره بالا می گرفت. دیگر هرگز نمی شد مناره را در نظر مردم صاف کرد.
ولی من الان با یک چوب و کمی فشار ، مناره را برای همیشه صاف کردم!!!
از شایعه بترسید !
در تجارت و کسب و کارتان ، حتی در زندگیتان از شایعه بترسید !
اگر به موقع وارد عمل شوید براحتی مناره زندگیتان صاف خواهد شد
- ۰ نظر
- ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۳۵